English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (7148 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
niobe U زن داغدیدهای که دلداری نپذیرد
seared U پژمرده
sear U پژمرده
languorous U پژمرده
sears U پژمرده
the flower withered U گل پژمرده شد
droopy U پژمرده
sere U پژمرده
droopier U پژمرده
droopiest U پژمرده
quail U پژمرده شدن
droops U پژمرده شدن
drooping U پژمرده شدن
languishingly U پژمرده وار
droop U پژمرده شدن
withering U افسرده پژمرده
to die out away off U پژمرده شدن
drooped U پژمرده شدن
withered U پژمرده خشکیده
to lose plant U پژمرده شدن
quails U پژمرده شدن
flag U پژمرده کردن
flags U پژمرده کردن
miffy U زود پژمرده شدنی
marcescent U پژمرده شونده و نریزنده
wizen U لاغر پژمرده یا پلاسیده
wither U پژمرده کردن یاشدن
sags U پژمرده شدن خم کردن
sagged U پژمرده شدن خم کردن
sag U پژمرده شدن خم کردن
miff U رنجیدن پژمرده شدن
so that U چنانکه
as U چنانکه
in the event that U چنانکه
how U چنانکه
admissibleness U چنانکه روا
coordinately U چنانکه یکجورباشد
as it deserves U چنانکه باید
permissively U چنانکه مخیرسازد
proper U چنانکه شایدوباید
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
pinchingly U چنانکه فشاراورد
so to speak U چنانکه گویی
insolubly U چنانکه اب نشود
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
prettily U چنانکه زیبانماید
as is well known U چنانکه مشهور
dilatorily U چنانکه پرشود
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
meetly U چنانکه باید و شاید
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
meetly U چنانکه در خور باشد
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
medially U چنانکه درمیان باشد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
prettily U بخوبی چنانکه باید
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
convincingly U چنانکه متقاعد کند
invisibly U چنانکه دیده نشود
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
interminably U چنانکه تمام نشود
perniciously U چنانکه زیان اورد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
funnily U چنانکه خنده اورد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
effusively U چنانکه گویی بریزد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
according to his version U چنانکه او شرح میداد
according as چنانکه بدان سان که
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
seared U داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
sear U داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
sears U داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
wilted U پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
wilts U پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
wilting U پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
wilt U پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
languishing U افسرده شدن پژمرده شدن
languishes U افسرده شدن پژمرده شدن
languished U افسرده شدن پژمرده شدن
languish U افسرده شدن پژمرده شدن
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing U گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com